سفارش تبلیغ
صبا ویژن
RSS

دیشب از اون شبا بود

خانوم کوچولو لحظه به لحظه بیدار میشد و این پستونک(!) رو ول نمیکرد!

خسته شده بودم تا چشام گرم میشد دوباره ...

فکر کنم دخترکم سرماخورده چون یه کوچولو هم آبریزش داره از صبح

بالاخره صبح به هزار جون کندن ساعت 11 بلتد شدیم از رختخواب! نمیشه گفت خواب،چون خوابی نبوده همه ش بیداری بوده!!!

صبحانه خوردیم و افتادیم به جون خونه

اول شستن ظرفا بعدشم فقط میخواستم یه گوشه از خونه رو تمیز کنم که وقتی جارو برقی رو در آوردم ترجیح دادم کل خونه رو جارو بکشم

این جوری هم سر من گرم بود و هم انم کوچولو کمتر نق میزد و سرگرم بود

و الان نشستم توی خونه ای که تمیز شده بوده اما الان دوباره تمام اسباب بازیها پخش زمینه:))





برچسب ها : مادرانه  , همسرانه  ,